و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین.و ما اراده کردهایم که بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.در این آیه خداوند بر سه مسئله تکیه نموده است که عبارتند از:1- میخواهیم مستضعفان را مشمول نعمتهای خود سازیم.2- آنان را پیشوایان قرار دهیم.3- میخواهیم آنان را وارثان حکومت روی زمین مقرر داریم. و این بشارتی است در زمینهی پیروزی حق بر باطل و ایمان بر کفر و این بشارتی است برای همهی انسانهای آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و برچیده شدن بساط ظلم و جور.و لذا در روایات و اخبار حضرات ائمهی معصومین علیهمالسلام این آیه درباره ظهور و بروز چنین حکومتی تفسیر شده است که به بعضی از آنها اشاره میگردد.امام امیرالمومنین علیهالسلام در جملهای چنین میفرماید:لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها و تلی عقیب ذلک. و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و...دنیا پس از چموشی و سرکشی. هم چون شتری که از دادن شیر به بچهاش خودداری میکند به ما روی میآورد و سپس همین آیه مورد بحث را تلاوت فرمود: [5] .و در حدیث دیگری میفرماید:هم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم یبعث الله مهدیهم بعد جهدهم، فیعزهم و یذل عدوهم.امام علی علیهالسلام پیرامون آیه مورد بحث میفرماید: این گروه، آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستند. خداوند مهدی آنان را بعد از زحمت و فشاری که برآنان وارد میشود برمیانگیزد و به آنها عزت میدهد و دشمنانشان را خوار و ذلیل میکند. [6] .واژهها1- کلهی مستضعف از ماده ضعف به معنای ناتوانی است ولی وقتی این کلمه را به باب (استفعال) میرود به معنی کسی است که او را به ضعف کشانده و در بند و زنجیر و ناتوانی نگاه داشتهاند.بنابراین مستضعف کسی نیست که ضعیف و ناتوان و فاقد قدرت و نیرو باشد بلکه کسی است که نیروهای بالفعل و بالقوه دارد. اما از ناحیه ظالمان و جباران سخت در فشار قرار گرفته. ولی با این حال در برابر بند و زنجیری که بر دست و پایش نهادهاند تسلیم نیست و پیوسته تلاش میکند تا زنجیرها را بشکند و آزاد شود.خداوند به چنین گروهی وعدهی یاری و حکومت در زمین داده است. نه افراد بی دست و پا و ترسو که حتی حاضر نیستند فریادی بکشند. تا چه رسد به اینکه پا در میدان مبارزه بگذارند.البته مستضعف اقسامی دارد. 1- مستضعف فکری و ذهنی 2- مستضعف اقتصادی 3- مستضعف اخلاقی 4- مستضعف سیاسی و آنچه بیشتر قرآن روی آن تکیه کرده همان مستضعفین سیاسی و اخلاقی میباشند.و همیشه در طول تاریخ این مستکبران بودهاند که برای تحکیم پایههای سیاست جابرانه خود قبل از هر چیزی سعی میکردهاند توده مردم را به استضعاف فکری و فرهنگی بکشانند و سپس به استضعاف اقتصادی تا قدرت و توانی برای آنها باقی نماند. تا فکر قیام و گرفتن زمام حکومت را در مغز خود نپرورانند.
پی نوشت:
[5] نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 209.
[6] غیبت شیخ طوسی، ص 113. تفسیر نور الثقلین، جمله 4، ص 110.
منبع:کتاب سیمای مهدویت در قرآن